تحلیل فاندامنتال - حسین عظیمی | مشاوره سرمایه گذاری
حسین عظیمی مشاوره سرمایه گذاری
بورس

تحلیل فاندامنتال

تحلیل فاندامنتال فهرست موضوعات Toggle تحلیل فاندامنتالتحلیل بنیادی یا فاندامنتال در بازارهای مالیتحلیل بنیادی به زبان سادهتحلیل بنیادی (فاندامنتال) چیست؟مولفه های تحلیل بنیادیمثال تحلیل بنیادی (فاندامنتال)تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟نمودارهای قیمتشاخص های مهم تحلیل بنیادیمارکت کپ یا ارزش کل بازار چیست؟شاخص NVT (نسبت ارزش به تراکنش)نرخ بازگشت سرمایه…

تحلیل فاندامنتال

تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی، نوعی از تحلیل های مرسوم است که اگر نتایج آن در کنار نتایج بدست آمده از تحلیل تکنیکال قرار داده شود، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار معامله گر قرار می دهد تا با دید بازتری بازار را رصد کرده و با اطمینان بیشتری دست به معامله و یا سرمایه گذاری بزند.

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال در بازارهای مالی

بازارهای مالی با تمام جذابیت هایی که دارند، بازارهایی بسیار تخصصی و پر عمق هستند. اگر با دانش کافی وارد آنها نشوید، تمام سرمایه تان را یک شبه نابود خواهید کرد. شاید هم در ابتدای کار از روی شانس و اقبال خوبتان چند صباحی سودهای اندکی کسب کنید، اما مطمئن باشید دیری نمی پاید که با ضرری بزرگ فرار را بر قرار ترجیح داده و پس مانده های اندک سرمایه تان را از کف بازار جارو کرده و با داغی بزرگ پشت دستتان برای همیشه با آن خداحافظی خواهید کرد.

تحلیل بنیادی به زبان ساده

تحلیل بنیادی هنر درک عامل‌های کمی و کیفی، و تبدیل آن‌ها به یک روایت قابل فهم است. در این تحلیل ما به دنبال کشف قیمت نیستیم. بلکه می‌خواهیم «ارزش» چیزها را بهتر و دقیق‌تر درک کنیم. منبع

تحلیل فاندامنتال، تحلیل تکنیکال و تحلیل سنتیمنتال (احساسی)، سه تحلیل اصلی و پایه های بنیادیِ دانش مالی لازم برای این بازارها هستند. فرقی نمی کند که در بازار بورس کشور خود فعالیت می کنید یا در بازارهای پر عمق تری چون فارکس و یا ارزهای دیجیتال. شالوده کلی این بازارها و اصول اولیه ی آنها در بسیاری موارد یکی هستند و فقط در جزئیات و حاشیه ها با هم متفاوت اند. در این مقاله سعی داریم نگاهی عمیق تر به تحلیل بنیادی انداخته و زوایای آن را از نزدیک با هم بررسی کنیم، پس با ما همراه باشید.

تحلیل بنیادی (فاندامنتال) چیست؟

تحلیل فاندامنتال یا بنیادی (Fundamental analysis) یکی از دو روش مهم برای پیش بینی قیمت، روند حرکتی و به طور کلی تحلیل در بازارهای مالی است. روش دیگری که برای پیش بینی روند قیمت استفاده می می شود نیز تحلیل تکنیکال است. تحلیل بنیادی در واقع قصد آن را دارد تا با تجزیه و تحلیلِ بنیادی بازار از منظر اقتصاد کلان و اقتصاد خرد، اوراق بهادارِ بازار را ارزیابی کند که آیا قیمت آنها به درستی تعیین شده است یا خیر. اهداف متفاوتی برای آن وجود دارد، از جمله برآورد عملکرد تجاری و یا تعیین ارزش سهام.

این تحلیل از داده های عمومی و کلی اقتصادی برای سنجشِ ارزش بازار استفاده کرده و سپس قدرت صنایع خاص را می سنجد. تحلیل بنیادی در تمامی بازارهای مالی انجام پذیر است، تنها منابع کلی آن جهت بررسی از یک بازار به بازار دیگر متفاوت است.

مولفه های تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی (فاندامنتال)، جزء تحلیل هایی است که بسیار پیچیده بوده و نیازمند دانش کافی در زمینه مالی، اقتصادی و حسابداری است. به علت زمانبر بودن و پیچیده بودن این تحلیل، اغلب ترجیح می دهند از تحلیل هایِ ابزار محورِ تکنیکالی بهره ببرند. افرادی که به سمت تحلیل بنیادی می روند، سه مولفه اصلی را در نظر می گیرند:

  • تحلیل اقتصاد کلان: این مولفه از تحلیل نیز زیر شاخه های متفاوتی دارد که بررسی هر کدام از آنها به نوعی اهمیت داشته و بسیار مهم اند. از جمله نرخ تبدیل ارز، جی دی پی، نرخ اشتغال، تورم، نرخ سود، کسری بودجه و چرخه های تجاری.
  • تحلیل صنعت: این مولفه نیز به طور کلی جذابیت یک صنعت منحصر به فرد و امکان رشد آن در آینده را بررسی می کند. عوامل زیادی چون نوآوری، ریسک کسب و کار، حمایت دولت، مشتریان و چرخه های صنعتی در آن به طور اخص بررسی می شوند.
  • تحلیل شرکت: در این بخش عوامل مختلفِ یک کسب و کار را بررسی می کنند. از جمله مزیت رقابتی، مدل کسب و کار، اندازه بازاریِ حجم شرکت، مراحل توسعه شرکت، مدیریت، حاکمیت شرکت و غیره ….

هر کدام از این مولفه ها، ویژگی های اقتصادی لازم را از دیدگاه کلان و خرد و با استفاده از پارامترهای ارزیابی می سنجند. این ویژگی ها نیز خود به دو زیر گروه کیفی و کمی تقسیم می شوند. کیفی در واقع کیفیت کار یک صنعت و یک شرکت را می سنجد.

مثلاً اینکه فلان شرکت تا چه حد شناخته شده است و عملکردش تا به امروز چگونه بوده است. هیئت مدیره چه کسانی هستند و از لحاظ اجرایی چه عملکردی داشته اند. اما بررسی ویژگی های کمی، در واقع ارزیابی بازار بر پایه یک سری اعداد و ارقام است. مثلاً بررسی گزارش های مالی شرکت ها، درآمد و سوددهی شرکت و کمک گرفتن از فاکتورهای مهمی چون EPS و P/E و بررسی ترازنامه و غیره. این علم بسیار گسترده است و دانش مالی عمیقی را می طلبد.

مثال تحلیل بنیادی (فاندامنتال)

محاسبات بنیادی، محاسبات زمانبری هستند و از راه فرمول های پیچیده بدست می آیند. فرض کنید شما می خواهید ارزش حقیقی یک سهام را متوجه شوید. با استفاده از فرمول های موجود که برای این هدف تعیین شده اند و با احتساب دارایی ها، سود سالانه و عملکرد شرکت و پرس و جوهای گسترده ای که در مورد آن سهم انجام میدهید، به این نتیجه می رسید که ارزش واقعی هر سهم آن شرکت چیزی معادل 1000 تومان است.

بیشتر بخوانید!
تیک چارت چیست؟

اما الان دارد نزدیک به 600 تومان در بازار معامله می شود. با در نظر گرفتن این اطلاعات، به این نتیجه می رسید که سهم در حال حاضر زیر ارزش ذاتی اش معامله شده و فرصت خوبی است برای یک سرمایه گذاری سودده. زیرا باید بالاخره به ارزش ذاتی خود برسد.

برعکس این قضیه هم حاکم است. مثلاً می بینید که یک سهم 1200 تومان معامله می شود. این به این معنی است که این سهم بیشتر از ارزش واقعی اش در بازار دارد معامله می شود و سرمایه گذاری در آن با ریسکِ کاهش سرمایه در ارتباط است، در نتیجه احتیاط بیشتری کرده یا از سرمایه گذاری در آن سهم صرف نظر می کنید.

تحلیل بنیادی ابعاد بسیار گسترده ای دارد و این تنها قطره ای کوچک از دریای بیکران آن است. این تحلیل از جنبه های متفاوتی انجام گرفته و هر بار فاکتورهای متفاوتی را می سنجد. باید نتایج بدست آمده را کنار هم قرار داد و یک برداشت کلی از روندهای جاری اقتصادی، صنعتی و عملکردی شرکت کرد تا نتایج موثق تری برای تحلیل در اختیار معامله گر قرار دهد.

تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) و تحلیل تکنیکال طرفداران خود را در بازار دارند. گاهاً در بازار شاهد آن هستم که فاندامنتالیست ها بدون در نظر گرفتن پارامترهای تکنیکالی و تکنیکالیست ها بدون در نظر گرفتن مولفه های بنیادی به تحلیل یک سهم می پردازند. این دو روش با وجود تمام تمایزاتی که دارند، هدفشان رساندن سود بیشتر به تحلیلگر است. پس باید این دو تحلیل را با هم به کار برد تا نتایج بهتری کسب کرد.

فاندامنتالیست ها این تحلیل زمانبر را با جمع آوری اطلاعات از منابع متفاوت انجام می دهند، چون عقیده دارند تمام تغییراتی که در قیمتهای سهام رخ می دهد، حتماً یک علت اقتصادی پشت آنهاست. تحلیل اخبار و اتفاقاتی که در دنیای واقعی می افتد با در نظر گرفتن چارچوب های استراتژی شخصی، شالوده این تحلیل را تشکیل می دهد و هدف کلی آن تعیین ارزش بازار و یا تصمیم گیری درباره محاسبه ریسک معاملاتی یا بررسی عملکرد بازار است.

تحلیل تکنیکال اما بدون در نظر گرفتن اخبار و عوامل خارجی موثر بر بازار، فقط به چارت و ابزارهای موجود (اندیکاتورها و اسیلاتورها) اتکا کرده و با استفاده از تحلیل های ابزاری بر روی نمودار قیمت، به پیش بینی و تعیین روند قیمت می پردازد. هر دو روش مهم و ادغام آنها با همدیگر بسیار پرکاربرد هستند.

نمودارهای قیمت

نمودار، اصلی ترین ابزار موجود در بازار است که چارتیست ها با مراجعه به آن و تحلیل و بررسی داده های آن، روند بازار را پیش بینی و تحلیل میکنند. قبل از بررسی نمودار باید با اصطلاح OHLC چارت (نمودار) به طور دقیق آشنا باشید:

  • قیمت باز شدن (Open): قیمتی که معامله در آن بازه زمانی با آن شروع میشود. به اختصار آن را O می نامیم.
  • قیمت بسته شدن (Close): آخرین قیمتی که معامله با آن بسته می شود. به اختصار C نامیده می شود.
  • پایین ترین قیمت (Low): پایین ترین قیمتی که معامله در آن بازه زمانی به خود می بیند. به اختصار L نامیده می شود.
  • بالاترین قیمت (High): بالاترین قیمتی که معامله در آن بازه زمانی به خود می بیند. به اختصار H نامیده می شود.

نمودارها به سه دسته کلی تقسیم می شوند که می توان هر کدام از آن ها را در بازه های زمانی (تایم فریم های) متفاوت به طور کامل بررسی کرد، این نمودارها:

  • نمودار میله ای: این نوع نمودار تغییرات قیمت سهم را در بازه های زمانی گوناگون به صورت میله های عمودی نشان می دهند. در این میله ها H و L بازار به ترتیب دو سر ابتدا و انتهای میله هستند. قیمت O بازار به صورت یک خط افقی سمت چپ و قیمت C با یک خط افقی سمت راست میله نمایش داده میشود. بدیهی است هر گاه خط افقی سمت چپ بالاتر از خط افقی سمت راست باشد، یعنی میله صعودی است و برعکس آن نشانه نزولی بودن آن است.
  • نمودار خطی: این نوع از نمودار، ساده ترین نوع موجود است زیرا فقط آخرین قیمت های معامله را یعنی قیمت بسته شدن بازار را به هم وصل می کند. در بخش تنظیمات این نمودار، می توان برخی ویژگی های تکمیلی نیز به آن اضافه نمود.
  • نمودار شمعی: نمودار شمعی، محبوب ترین و رایج ترین نمودار در بین تحلیلگران بازار است. شمع ها و کندل های ژاپنیِ این نمودار در واقع همان اطلاعات نمودارهای میله ای را به صورت مبسوط تر بیان کرده و در اختیار ما قرار می دهند. H و C قیمت در واقع همان خط بالا و پایین کندل می باشد. در روندهای صعودی کندل ها سفید و در روندهای نزولی سیاه می باشند که البته رنگ کندل در بخش تنظیمات قابل تغییر است.

شاخص های مهم تحلیل بنیادی

همانطور که گفتیم، تحلیل بنیادی تاثیر اخبار و حوادث اقتصادی داخلی و بین المللی و همچنین دیگر رویدادهای خبری مهم را بر بازار بررسی میکند. تحلیل بنیادی شامل هر نوع اعلان اقتصادی، اخبار شرکت ها، سیاست نرخ بهره، تصمیمات بانک های مهم، تغییر سیاست های مالی است.

ایده اصلی آن این است که اگر شاخص های اقتصادی یک کشور قوی باشد، باعث استحکام و قدرت بیشتر ارز آن کشور شده و سرمایه گذاران داخلی و خارجی زیادی را به خود جلب میکند و منجر به رشد اقتصادی کلی میشود. شاخص های مهمی در این تحلیل موثرند که با هم چند مورد مهم آنها را بر می شماریم:

  • تولید ناخالص (GDP)
  • روندهای اقتصادی مهم بر اقتصاد بازار مورد نظر (بورس داخلی، فارکس یا ارزهای دیجیتال)
  • شاخص قیمت مصرفی (CPI)
  • شاخص های اشتغال (PPI)
  • داده های مسکن
  • نرخ بهره
  • موازنه تجاری (Trade Balance)
  • شاخص قیمت تولید
بیشتر بخوانید!
کندل چیست؟

و دهها شاخص مهم دیگر.

هر کدام از این شاخص های آماری با روش های پیچیده خود محاسبه می شوند و در هر بازار متناسب با نوع بازار باید بررسی گردند. مثلاً در بورس ایران، علاوه بر تمامی فاکتورها، تصمیمات بانک مرکزی بسیار برای ما اهمیت دارد، در حالی که در بازار فارکس تصمیمات فدرال رزرو آمریکا برای بررسی مهم اند.

مارکت کپ یا ارزش کل بازار چیست؟

ارزش بازار (Market Capitalization)، عددی است که با استفاده از محاسبه ریاضی بدست می آید و در تحلیل بسیار پر اهمیت است. ارزش بازار در واقع برابر است با تعداد کل سهام های یک شرکت ضربدر قیمت هر واحد سهم. این عدد اطلاعات با ارزشی را در اختیار تحلیلگر قرار می دهد. مثلاً هر چه قدر این عدد بالاتر باشد، بازار آن سهم پر ارزش تر است و در نتیجه سرمایه گذاری در آن کم ریسک تر است.

خلاف آن هم صادق است. یعنی ارزش بازار پایین، ریسک سرمایه گذاری بالاتر. اطلاعات مرتبط با مارکت کپ هر بازار در سایت تخصصی آن بازار قرار دارد. مثلاً برای بازار بورس ایران به سایت tsetmc.com و یا برای ارزهای دیجیتال به سایت coinmarketcap.com باید مراجعه کرد.

شاخص NVT (نسبت ارزش به تراکنش)

در بازار بورس برای این که ارزش حال یک سهم را بسنجیم، به p/e سهم دقت می کنیم. اما در مورد بازار ارزهای دیجیتال و بیتکوین این پارامتر جوابگو نیست و شاخص دیگری برای آنها وجود دارد به نام NVT که در واقع ارزش شبکه نسبت به تراکنش ها را می سنجد. از لحاظ ماهیتی خیلی به p/e شباهت دارد.

برای محاسبه آن باید تعداد کل سرمایه گذاری های حال حاضر را بر حجم معاملاتی انجام گرفته روی شبکه بلاک چین در طول یک روز معاملاتیِ گذشته تقسیم کنیم. این محاسبه بسیار ساده است و اطلاعات ارزشمندی، از جمله اینکه آیا ارزش بیتکوین در حال حاضر بیش از حد بالا رفته یا خیر، ارزش درون شبکه و دیگر اطلاعات مهم را در اختیار ما قرار می دهد و برای دسترسی به داده های محاسباتی لازم، می توانیم به دو سایت اصلی و معتبر coingecko.com و blockchain.com مراجعه کنیم.

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI در بازار مالی

نرخ بازده سرمایه گذاری (Return On Investment) در واقع معیاری است که نتیجه بخش بودن و سودآوری یک سرمایه گذاری را ارزیابی می کند. اصولاً افراد ترجیح می دهند بیشترین سود را با کمترین ریسک از بازار بگیرند. این معیار همیشه هم تاکیدش بر سود نیست و حتی می تواند میزان سهم بازار سهام را نیز به ما نشان دهد. این مقدار از طریق فرمول زیر بدست می آید:

بازده نقدی = جریان نقد تقسیم بر قیمت خرید

اگر در دوره سرمایه گذاری، جریان نقد وجود ندارد، آن را صفر در نظر می گیریم.

خط حمایت و خط مقاومت

خطوط حمایت و مقاومت، یکی از پارامترهای مهمِ تحلیل تکنیکال است. عوامل بنیادی زیادی در شکل گیری این خطوط تاثیر دارند. در واقع این عوامل روی احساسات و انتظارات اهالی بازار تاثیر گذاشته و منجر به اقداماتی از جانب آنها می شود که نتیجه آن اقدامات هم تشکیل خطوط حمایت و مقاومت هستند. این سطوح در واقع نواحی قیمتی هستند که قیمت با رسیدن به این نواحی واکنش نشان می دهد. به این صورت که یا قدرت لازم را داشته و آنها را می شکند و یا قدرت غلبه بر این نواحی را نداشته و بعد از برخورد با آنها تغییر جهت می دهد.

خطوط حمایت در واقع نواحی هستند که قدرت خریداران در آن بیشتر از فروشندگان است و تقاضا در آنها بالاست. خطوط مقاومت نیز نواحی هستند که قدرت عرضه فروشندگان از قدرت تقاضای خریداران در آن بیشتر است. این نواحی در تحلیل سرمایه گذاران نقش اساسی بازی کرده و بسیار مهم هستند. هر چه تایم فریمی که این خطوط را در آنها تشخیص می دهیم بالاتر باشد، اعتبار این خطوط بالاتر است. خطوط حمایت و مقاومت از راه های متفاوتی پیدا می شوند و دو نوع حمایت و مقاومت استاتیک و داینامیک مرسوم ترین انواع آنهاست.

پرایس اکشن

پرایس اکشن یک روش برای بررسی حرکات واقعی قیمت است. با بررسی این حرکات، شخص تصمیم می گیرد چه زمان وارد معامله شده و چه زمان آن را ببندد. این روش آنقدر پیچیده نیست و مزیت اصلی آن این است که در همه بازارها جواب میدهد. شخصی که از روش پرایس اکشن، بازار را بررسی می کنند، باید تسلط کافی روی آن داشته باشد تا نظم حاکم بر بازار و قیمت را به درستی تشخیص دهد.

آنها بیشتر به بالاترین و پایین ترین قیمت های نمودار یا همان سویینگ ها، خطوط حمایت و مقاومت های قیمتی، نمودارهای کندلی و الگوهای شمعی چون شوتینگ استار، هارامی و غیره … توجه دارند. این روش امروز یکی از محبوب ترین روش هاست و طرفدار خاص خود را دارد و به نوعی در مقابل تحلیل بنیادی و تکنیکال قد علم کرده است.

مزایا و چالش های پرایس اکشن

معامله گری بر اساس این روش مزایای ویژه ای دارد، از جمله آنها:

– با استفاده از هر نرم افزاری قابل اجراست;

– نیاز به اندیکاتور خاصی یا نمودارهای شلوغ ندارد;

– سریع و بدون تاخیر قیمتی است و درصد موفقیتش بالاست;

– در هر بازاری از جمله سهام، فارکس، آتی، کالا، ارز دیجیتال جواب میدهد.

به طور کلی روش بسیار خوبی است که به نفع معامله گر کار میکند. اما چالش های خود را نیز دارد. برای مثال اینکه برای تسلط به آن صرف زمان زیاد و تمرین فراوان و مداوم از شروط لازم است. دیگر اینکه در اکثر مواقع معامله گران این روش، نتایج متفاوتی را نسبت بهم بدست می آوردند که علت آن بازه های زمانی متفاوت است. باید به بازار فرصت دارد تا تاییدات لازم را انجام دهد و بعد با این روش وارد معامله شویم.

بیشتر بخوانید!
آموزش تغییر شماره حساب در کارگزاری مفید

اندیکاتورها

اندیکاتورها در واقع ابزارهای بسیار مهمی در بازار هستند که به دو دسته کلیِ اندیکاتورهای پیشرو (leading) و اندیکاتورهای دنباله رو (lagging) تقسیم می شوند و از طریق یک سری محاسبات و فرمول های ریاضی که بر روی قیمت سهم انجام میدهند و بررسی حجم معاملات و دیگر عوامل، روند حرکتی، شتاب قیمتی و سایر پارامترهای بازار را بررسی کرده و یک سری نتایج معتبر و تایید شده را در اختیار کاربر قرار می دهند تا تحلیلی راحت تر و دقیق تر داشته باشد.

اندیکاتورهای پیشرو همراه با نوسانات قیمتی سهم و اندیکاتورهای دنباله رو با کمی تاخیر این پارامترها را محاسبه و پیش بینی می کنند. اندیکاتورها با بررسی تغییرات قیمت به سه طریق به ما سیگنال می دهند. یا جهت های حرکتی و تغییر آنها را هشدار می دهند یا قیمت را پیش بینی می کنند و یا روند قیمت را تایید می کنند. اندیکاتور بسیار متنوع هستند و هر کدام کاربری مخصوص خود را دارند. چند تا از مهمترین و در عین حال معروفترین و پرکاربردترین اندیکاتورهای موجود ابر ایچیموکو (Ichimoku Cloud)، میانگین متحرک (Moving Average)، مکدی (MACD)، RSI و غیره است.

نسبت های فیبوناچی

ترازهای فیبوناچی از اندیکاتورهای مهم تحلیل تکنیکال بوده که در فرآیند تحلیل بسیار اهمیت دارند. در واقع این ترازها بر اساس قوانین حاکم بر توالی یک سری اعداد هستند که در نظریه ای در قرن سیزدهم میلادی توسط ریاضیدان ایتالیایی معروف به نام فیبوناچی ابداع گردید.

او اعداد و نسبت هایی را کشف کرد که در همه ی اجزای طبیعت حکمفرما بودند. سپس با بررسی این نسبت ها بر روی نمودار قیمتی، باز به چارچوب یکسانی که قبلاً در طبیعت هم دیده بود، برخورد. این اعداد از 0 و 1 شروع شده و هر عدد از جمع دو عدد قبل از خودش بدست می آید. به این صورت: 0، 1، 1، 2، 3، 5، 8، 13، 21، 34، ….. 233، 377 ……..

ضرایب به دست آمده از این توالی ها، ترازهایی را به ما میدهد که مبنای ترازهای فیبوناچی هستند. اگر از چند عدد اول صرف نظر کنیم، نسبت هر عدد به عدد بعدی 0.618 و نسبت هر عدد به عدد قبلی اش برابر با 1.618 است. بعضی از این ترازها شامل نسبت های طلایی و بسیار مهمی هستند که در اکثر موارد قیمت با رسیدن به آنها واکنش های پیش بینی شده و شدیدی نشان می دهد.

ابزار فیبوناچی انواع گوناگونی دارد که بازار را از جهات مختلف قیمتی یا زمانی مورد بررسی قرار می دهد. از جمله معروفترین این ابزارها، فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci retracements)، فیبوناچی گسترشی (Fibonacci extensions) هستند. انواع دیگری نیز وجود دارند و فقط به این دو نوع ختم نمی شود.    فیبوناچی گسترشی نشان می دهد که روند جاری قیمت تا کجا ادامه خواهد داشت و فیبوناچی اصلاحی هم نشان می دهد که اصلاح تا کجا ادامه پیدا کرده و از چه نقطه ای احتمال بازگشت دارد.

برخی ترازهای فیبوناچی شامل 23.6% – 38.2% – 50% – 61.8% – 78.6% – 100% – 261.8% و غیره است که هر کدام روش محاسبه خود را داشته و به نوعی اهمیت دارد.

قیمت در حوالی هر کدام از این نسبت ها، مخصوصاً نسبت های طلایی ممکن است واکنش دهد. با تحلیل نمودار بر اساس این ترازها باید استراتژی های خاص معاملاتی را با توجه به شرایط موجود اتخاذ کنیم تا بتوانیم بیشترین بهره را از فرصت های بالقوه بازار بگیریم. نحوه کار با هر کدام از ابزارهای فیبوناچی متفاوت بوده و نیاز به تمرین دارد.

امواج الیوت

امواج الیوت نظریه ای بود که در دهه 1930 توسط رالف نلسون الیوت عنوان شد. او عقیده داشت که حرکات قیمتیِ یک سهم و رفتار معامله گران در بازار باعث تشکیل یک سری الگوهای تکرار شونده ی منسجم در آن سهم می شوند و هیچ رفتاری در بازار تصادفی رخ نمی دهد. این نظریه در واقع برای وصف حرکات قیمت در بازار بود و اینکه ثابت کند موج هایی در قیمت پدید می آید و معامله گران سوار بر آن موج ها هستند.

در واقع روانشناسی جمعی بازار موجب ایجاد یک سری امواج تکرار شونده یا فراکتال در بازار می شوند. فراکتال ها، ساختارهای ریاضی هستند که هر بخش از آنها با کل آن مشابه است و بی نهایت بار در مقیاس کوچک تر تکرار می شوند.

امواج الیوت از 5 موج انگیزشی (Motive Wave)، که حرکات اصلی بازار هستند و از 3 موج اصلاحی (Corrective Wave) که در خلاف جهت امواج انگیزشی و به منظور اصلاح قیمت پدید می آیند، تشکیل می شود. این الگوها به صورت تکرار شونده در خود تکرار می شوند که به آن اینفینیتوم (Infinitum) گفته می شود.

موج های انگیزشی اصولاً با اعداد 1 تا 5 شمرده شده و موج های اصلاحی نیز a، b و c نام دارند. بسته به روند بازار فازهای انگیزشی می توانند صعودی یا برعکس نزولی باشند.  این امواج خود تابع قوانین مشخصی هستند که تشخیص و شمارش درست آنها در بازار کار سختی است و نیازمند مهارت های بالایی در تحلیل امواج الیوت است.

از امواج الیوت به عنوان یکی از شاخه های اصلی و مهم تحلیل تکنیکال در کنار شاخص های دیگر تکنیکالی بهره گرفته می شود تا فرصت های بالقوه معاملات را در بازار شناسایی کرد.

کلام آخر

در تحلیل های مالی همیشه بهتر است که فقط به یک روش و یک پارامتر توجه نکرده و مجموعه ای از پارامترها را کنار هم گذاشته و تحلیلی کلی کرد. در این صورت نتیجه به مراتب قابل اعتمادتر خواهد بود و ریسک معاملات تا میزان چشمگیری کاهش خواهد یافت. توجه به اصول تحلیل بنیادی در کنار تحلیل تکنیکال از واجبات اصلی در بازار است. زیرا همیشه به نوعی پیوندی ناگسستنی بین اجزای بازار برقرار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up